بیداران

  دادخواهی برای حقیقت و عدالت

بازگشت به صفحه نخست > خاوران > گمان بر دند شعله می میرد

گمان بر دند شعله می میرد

يكشنبه 17 سپتامبر 2006

گزارشي از خاوران

به یاد روز های اول افتا دم که خاوران زیر نظر رژیم بود، روز های سخت کشف اجساد عز یزانمان ، روزهایی که کا بوس همیشه تلخ مادران و همسران و بستگان قر با نیان بود و هست ،روزهایی که هنوز پیکر عزیزانمان کا مل پو شش داده نشده بود و مزدوران رژیم فر صت نکر ده بو دند خوب به دفن آنان بپر دازند .

به بازار گل که رسیدیم ، تعدادی ازدوستا ن تجمع کر ده بود ند . جلو که رفتیم و وارد بحث شد یم شنیدیم که می گو یند نیروهای رژیم در خاوران مستقر شد ه اند ، گل زیادی خر یدیم و عازم گلزار شد یم . در خیابان خاوران متو جه حضور نیروهای انتظامی شد یم ،راه را با علا متهای مخصو ص مسد ود کر ده بودند و برای گذ شتن ما از آن محل راه باریکی باز بود که ما را هدایت می کر دند.

به یاد روز های اول افتا دم که خاوران زیر نظر رژیم بود، روز های سخت کشف اجساد عز یزانمان ، روزهایی که کا بوس همیشه تلخ مادران و همسران و بستگان قر با نیان بود و هست ،روزهایی که هنوز پیکر عزیزانمان کا مل پو شش داده نشده بود و مزدوران رژیم فر صت نکر ده بو دند خوب به دفن آنان بپر دازند .بگذ ریم این صحنه ها را همه به خاطر دارند و نیا زی به تکرار نیست.

درب اصلی را بسته و روی آن تکه پارچه ای نسب بود که فلش زده بود به سمت گلستان ، ما را به قسمت درب عقب گلزارهدایت کردند و ما خونسرداز آنجا به سمت عقب راندیم و متو جه حضورپر رنگ آنان شد یم و اتو مبیلهای زیا دی که پارک شده بود ، گلهای فرا وانی که بر ده بودیم بغل کر ده و از میان آنان گذ شته و وارد گلزار شد یم تا کنون این قسمت را ند یده بو دیم را ه نسبتاً زیادی طی کر دیم تا به گلزار رسید یم ، در این حین فرزند یکی از عز یزان از روبرو به سمت من آمد و آهسته گفت دیروز به خانه مادر بزرگم زنگ زده اند و خو استه اند که به خاوران نر وید ولی ایشان قبول نکرده بود همچنین به چند تن دیگر از مادران هم زنگ زده اند انان هم گفته اند خیلی آهسته و بدون دردسر مرا سم بگیر ید ، شما هم حواستان جمع باشد بهانه دستشان ند هیم ، گفتم حتماٌ، وقتی به جایگاه رسید یم جمعیت نسبتاٌ زیادی آمده و عکسهای فر زندان و همسراننازنین خود را در میان انبو هی از گل قرار داده بودند .چند لحظه ای محو حضور بی محا بای نیرو ها شدم چه قدر شهامت یا فته بود ند و گستا خانه در میان ما جو لا ن می دادند ، بی سیم و مو بایل به دست و حتی دور بین به دست و مشغو ل عکسبر داری و فیلم بر داری،به قول جوانان قیا فه هایشان تابلو بود که اطلا عاتیند.. پرچمی که تهیه شده بود آرم الله نداشت و موجب اعتراض گستا خانه آنان واقع شد چون به جای الله نو شته بودند به یاد شهیدان به خون خقته ٦٧ و آنقدر سما جت کر دند تا به خاطر اینکه باعث بهانه نشود تصمیم گر فتیم پر چم بر داشته شود .

مرا سم با سکوت یک دقیقه ای شروع شد و مادر سالخو رده ای سرود دایه دایه را سر داد.سپس سرو دها و اشعار و ............... قسم خوردم بر تو من ای عشق........ مر غ سحر ....... خا وران خاوران خسته خاوران ........رفته از خاطرت شادمانیها ...........دشت الاله ای دشت خاوران ...........زنگ غم از رخت ما می زداییم...... تصمیم بر آن بود که به سرعت بر نامه اجرا و خاتمه یابد به همین سبب کو تاه تر از همیشه و تصمیم به دور زدن گرفته شد .در تمام طول برنامه نیرو های رژیم مشغول مانور ، فیلمبر داری ، عکس گر فتن بود ند و حاضرین با خونسردی و شهامت با سری افراشته و درعین حال آرام و متین مشغول کار وبرنامه خو یش مرا ببوس ...مرا ببوس ...مادران با عکسهای فر زندان ، خواهران با قابهای پر از عکس اعضا ِجانباختهٌ خانواده و مصمم تر زا همیشه ، پدران ، یاران ، دوستان داغدیده (داغ دوست بسیار نا گوار است ، این را یکی از حاضر ین اظهار می کرد .) همگی با اندوهی عمیق قدم بر می داشتند و با صدایی پر از بغض می خوانند ، یه جنگل ستاره داره جان جان ...... توی کو هستون دلش بیداره .......

جوانها گاها از روی شیطنت می رفتند و پشت به دوربین آنها می ایستادند به گونه ای که دید شان کور می شد و وقتی اعتراض می کردند می گفتند بابا اینقد زحمت نکش ما فیلم زیاد داریم و شلیک خند ه بقیه و خشم آنان . پس از خاتمه مراسم تصمیم گر فته شد که همه با هم خارج شویم تا آنها نتو انند کسی را تنها گیر آورده و مثل پارسال دستگیر یا مبا یل و دوربینها را بگیر ند ، در حین خروج تقر یباٌ دسته جمعی متو جه ورود آقای زر افشان شدیم ودر حالی که در یک دست گلهای زیادی بغل کرده بود با دست دیگریکی از مادران را در آغوش گر فته و از از جا بلند کرد که موجب خند ه و ابراز احساسات خانواده ها شد . نا خود آگاه همه فریاد زدند دورود بر زر افشان ...زندانی سیاسی آزاد باید گردد .و ایشان را روی دست بلند کر دند که این مو ضوع نیر وهای مستقر در محل را آشفته کرد و ما تصمیم به ترک سر یع خاوران گر فتیم .هنگام خروج ما، به دلیل خلوت شدن درب اصلی باز شده و تعدادی از جوانانی که با ورودشان مخالفت شده بود وارد شدند . ما سرشار از انرژی و وحیه ای کاملاٌ قوی به خا نه بر گشتیم جند دقیقه بعد از رادیو ها صدای بستگان قر بانیان را شنید یم و من فکر کردم که آنان چه عبس می اند یشند مگر می شود این همه انرژی را صفر و نابود کرد . تمام گزارش در مدت کو تاهی در سراسر دنیا منتشر شد . آری، نه آمدنشان اثری در عزم ما داشت و نه حتی لحظه ای فکر بر گشتن به ذهن کسی خطور کرد ، عشق فراتر از ترس ، صدا رساتر از قبل، قدمها مصمتراز همیشه و سرود ما بر لب . ...... ز هر برگی کش به خاک افتد هزاران سرو چمن روید پد یدآ ید جنگلی انبوه ز نیر وی قهر خلق ای عشق ......گمان بر دند شعله می میرد بساط ظلم ریشه می گیر د نگیرد آن شعله خاموشی ، فروزد از هر کران ای عشق......... تقد یم به تمام بیداران عاشق .